مگس و مجس
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10 که در منطقه عملیاتی خرمال انجام شد. بچهها دو سرباز عراقی را به اسارت میگیرند و برای چند ساعتی آنها را نزد خود نگه میدارند. آنها با تکلم ناقص عربی شروع میکنند با اسیران مکالمه کردن. به آنها محبت کرده و به شوخی کردن میپردازند، یکی از برادران به دو سرباز عراقی تخمه کدو تعارف میکرد و میگفت، بگو "کدو"، بگو "مگس" و سرباز عراقی میگفت: "مجس" و همه میخندیدند. موقعی که میخواستند...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10 که در منطقه عملیاتی خرمال انجام شد. بچهها دو سرباز عراقی را به اسارت میگیرند و برای چند ساعتی آنها را نزد خود نگه میدارند. آنها با تکلم ناقص عربی شروع میکنند با اسیران مکالمه کردن. به آنها محبت کرده و به شوخی کردن میپردازند، یکی از برادران به دو سرباز عراقی تخمه کدو تعارف میکرد و میگفت، بگو "کدو"، بگو "مگس" و سرباز عراقی میگفت: "مجس" و همه میخندیدند. موقعی که میخواستند...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید سعید رضا کاوه پیشقدم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سعيد رضا کاوه پيشقدم »
غروب سرخ یادآور غروب عمر انسانهاست. امشب عملیات است و شب در خون خود خفتن. اگر خدا بخواهد فردا خورشید طلوع خواهد کرد درحالیکه در خون خود شناوریم. )برگرفته از آخرین یادداشت شهید کاوه) معلم شهید سعید رضا کاوهپیشقدم ۱۳۴۳/۱/۱ همراه با بهار در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و مذهبی از راه رسید و طراوت و شادابی را با خود به همراه آورد. سعید فردی مهربان، متواضع و علاقهمند به کتاب و مطالعه بود. کتابخانه او با انواع کتابهای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سعيد رضا کاوه پيشقدم »
غروب سرخ یادآور غروب عمر انسانهاست. امشب عملیات است و شب در خون خود خفتن. اگر خدا بخواهد فردا خورشید طلوع خواهد کرد درحالیکه در خون خود شناوریم. )برگرفته از آخرین یادداشت شهید کاوه) معلم شهید سعید رضا کاوهپیشقدم ۱۳۴۳/۱/۱ همراه با بهار در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و مذهبی از راه رسید و طراوت و شادابی را با خود به همراه آورد. سعید فردی مهربان، متواضع و علاقهمند به کتاب و مطالعه بود. کتابخانه او با انواع کتابهای...
خاطره ای از شهید فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطرهای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل میکند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود، موقعی بلند شد تا با آرپیجی به تانک دشمن حمله کند، تیر به بازویش خورد و مجروح شد، من به سراغش رفتم، دیدم به گونیهای سنگر تکیه داده و دارد گریه میکند. با او شوخی کردم، گفتم: عجب رزمندهای، حالا آمدهای بجنگی؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی، پس چطور میخواهی از...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطرهای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل میکند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود، موقعی بلند شد تا با آرپیجی به تانک دشمن حمله کند، تیر به بازویش خورد و مجروح شد، من به سراغش رفتم، دیدم به گونیهای سنگر تکیه داده و دارد گریه میکند. با او شوخی کردم، گفتم: عجب رزمندهای، حالا آمدهای بجنگی؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی، پس چطور میخواهی از...
زندگینامه جانباز علی دیده جهان
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی دیده جهان فرزند ماشاء الله در دهم اردیبهشت ماه سال 1349 در شهرستان نیریز و در خانوادهای با ایمان دیده به جهان گشود. پس از سپری شدن دوران طفولیت برای آموختن علم و دانش وارد دبستان فرهنگ اسلامی نیریز گردید. بعد از آن تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید دکتر مفتح این شهرستان آغاز کرد. در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه میهن عزیزمان او نیز عشق و شور زیادی برای رفتن به جبهه از خود نشان می...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی دیده جهان فرزند ماشاء الله در دهم اردیبهشت ماه سال 1349 در شهرستان نیریز و در خانوادهای با ایمان دیده به جهان گشود. پس از سپری شدن دوران طفولیت برای آموختن علم و دانش وارد دبستان فرهنگ اسلامی نیریز گردید. بعد از آن تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید دکتر مفتح این شهرستان آغاز کرد. در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه میهن عزیزمان او نیز عشق و شور زیادی برای رفتن به جبهه از خود نشان می...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حسین دلیر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حسين دلير »
سال 1348 همزمان با سالروز ولادت سومین اختر تابناک آسمان ولایت، حسین بن علی(ع)، سرور شهیدان عالم، در یکی از خانوادههای مذهبی و متدین نیریز، فرزندی پا به عرصه هستی نهاد که به میمنت آن روز فرخنده، نامش را «حسین» نهادند. با این انتخاب امید داشتند تا فرزندشان راه سالار شهیدان را بپیماید و در روز محشر آنها را در محضر اهلبیت(ع) سربلند و آبرومند سازد. با این هدف بود که عشق حسین(ع) را در پیمانه وجودش ریختند...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حسين دلير »
سال 1348 همزمان با سالروز ولادت سومین اختر تابناک آسمان ولایت، حسین بن علی(ع)، سرور شهیدان عالم، در یکی از خانوادههای مذهبی و متدین نیریز، فرزندی پا به عرصه هستی نهاد که به میمنت آن روز فرخنده، نامش را «حسین» نهادند. با این انتخاب امید داشتند تا فرزندشان راه سالار شهیدان را بپیماید و در روز محشر آنها را در محضر اهلبیت(ع) سربلند و آبرومند سازد. با این هدف بود که عشق حسین(ع) را در پیمانه وجودش ریختند...
شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید محمدحسین کردگاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين کردگاري »
محمدحسین سومین پرستوی مهاجری بود که از خانواده شهیدپرور کردگاری، بعد از برادرانش حبیب و محمدرضا، راهی کوی دلبر شد و سر و جان را درراه وصال یار، فدا کرد. او که ۱۳۴۴/۳/۲۰ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و مذهبی، شکوفه زندگیاش همراه با شادی و سرور شکفته شد و طبقطبق مهربانی و طراوت را با خود آورد؛ در کنار برادران و سایر اعضای خانواده، درس مقاومت و دینداری را از کودکی فراگرفت و قدم در راهی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين کردگاري »
محمدحسین سومین پرستوی مهاجری بود که از خانواده شهیدپرور کردگاری، بعد از برادرانش حبیب و محمدرضا، راهی کوی دلبر شد و سر و جان را درراه وصال یار، فدا کرد. او که ۱۳۴۴/۳/۲۰ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای متدین و مذهبی، شکوفه زندگیاش همراه با شادی و سرور شکفته شد و طبقطبق مهربانی و طراوت را با خود آورد؛ در کنار برادران و سایر اعضای خانواده، درس مقاومت و دینداری را از کودکی فراگرفت و قدم در راهی...
کشک و کشیک
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه شهید عباسعلی دهقانی فرماندهی یکی از دستهها را بعهده داشت. در یکی از روزها برای نهار رزمندگان ترید ( تریت ) کشک تهیه شده بود. پس از صرف نهار شهید دهقانی تصمیم میگیرد در دفتر خاطراتاش، خوردن کشک را در ناهار بنویسد. دفتر خاطرات را بر میدارد و شروع به نوشتن میکند، عنوان خاطره را "ترید کشک" انتخاب میکند. یکی از بچهها که کنار دست او نشسته بوده میخواند "تاکتیک کشیک" بلافاصله از سنگر بیرون رفته و...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه شهید عباسعلی دهقانی فرماندهی یکی از دستهها را بعهده داشت. در یکی از روزها برای نهار رزمندگان ترید ( تریت ) کشک تهیه شده بود. پس از صرف نهار شهید دهقانی تصمیم میگیرد در دفتر خاطراتاش، خوردن کشک را در ناهار بنویسد. دفتر خاطرات را بر میدارد و شروع به نوشتن میکند، عنوان خاطره را "ترید کشک" انتخاب میکند. یکی از بچهها که کنار دست او نشسته بوده میخواند "تاکتیک کشیک" بلافاصله از سنگر بیرون رفته و...
-داستان بابای مهدی
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
از لحاظ رابطه عاطفی بین بچههای گردان کمیل و سردار شهید علی اصغر سرافراز، حاج آقا بنایی میگوید: رزمندهای در گردان کمیل بود که به او بابای مهدی می گفتند. به تازگی بچهای خداوند به او داده بود و اسمش را مهدی گذاشته بود. او خیلی به علی اصغر علاقه داشت. قبل از عملیات والفجر هشت من سراغ علی اصغر سرافراز و بچههای گردان کمیل رفتم. آنجا نشسته بودیم، شهید علی اصغر مرتب با بابای مهدی شوخی میکرد...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
از لحاظ رابطه عاطفی بین بچههای گردان کمیل و سردار شهید علی اصغر سرافراز، حاج آقا بنایی میگوید: رزمندهای در گردان کمیل بود که به او بابای مهدی می گفتند. به تازگی بچهای خداوند به او داده بود و اسمش را مهدی گذاشته بود. او خیلی به علی اصغر علاقه داشت. قبل از عملیات والفجر هشت من سراغ علی اصغر سرافراز و بچههای گردان کمیل رفتم. آنجا نشسته بودیم، شهید علی اصغر مرتب با بابای مهدی شوخی میکرد...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید محمد صفایی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد صفايي »
این بار قصه محمد را حکایت میکنیم، همانی که در تاریخ ۱۳۴۷/۳/۱، میان خانوادهای زحمتکش و مذهبی، در شهرستان نیریز به دنیا آمد و در طول عمر پربرکت خود، اندیشهای جز رضایت خدا در سر نداشت. دوران کودکی را بهسرعت پشت سر گذاشت و کیف به دست گرفت و راهی دبستان فرهنگ اسلامی شد. دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مفتح آغاز و سپری کرد. سپس برای ادامه تحصیل،...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد صفايي »
این بار قصه محمد را حکایت میکنیم، همانی که در تاریخ ۱۳۴۷/۳/۱، میان خانوادهای زحمتکش و مذهبی، در شهرستان نیریز به دنیا آمد و در طول عمر پربرکت خود، اندیشهای جز رضایت خدا در سر نداشت. دوران کودکی را بهسرعت پشت سر گذاشت و کیف به دست گرفت و راهی دبستان فرهنگ اسلامی شد. دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مفتح آغاز و سپری کرد. سپس برای ادامه تحصیل،...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید حسین یاراحمدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد حسين ياراحمدي »
حسین، مسافر دیار عشق بود و افق نگاهش به دوردستها. به آنجایی که عاشقی چون عباس، بیدست و سر به ملاقات یار میشتابد و مولایش، با بدنی پارهپاره از کینه دشمن. او به تاریخ ۱۳۴۶/۵/۱۰ در روستای رودبار از توابع شهرستان داراب، میان خانوادهای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود و با عشق به اسلام، قرآن و اهلبیت عصمت و طهارت (ع) پرورش یافت و به آنان علاقهمند شد. دوره ابتدایی را در دبستان شهید باهنر ریز...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد حسين ياراحمدي »
حسین، مسافر دیار عشق بود و افق نگاهش به دوردستها. به آنجایی که عاشقی چون عباس، بیدست و سر به ملاقات یار میشتابد و مولایش، با بدنی پارهپاره از کینه دشمن. او به تاریخ ۱۳۴۶/۵/۱۰ در روستای رودبار از توابع شهرستان داراب، میان خانوادهای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود و با عشق به اسلام، قرآن و اهلبیت عصمت و طهارت (ع) پرورش یافت و به آنان علاقهمند شد. دوره ابتدایی را در دبستان شهید باهنر ریز...